بنام خدای باران
خدایا آسمان دلم را آنچنان بارانی کن
تا ازسر انگشتان دستم واز اعماق
وجودم, قطره قطره کلمات بر روی صفحات
باریدن گیرد وآنکه از کوچه قلبم می گذرد
اندکی چترش را زیر باران احساسم ببند و
سیراب غشق و خیس رفاقت گردد
--> {
دلنوشته , داستان و...
بنام خدای باران
خدایا آسمان دلم را آنچنان بارانی کن
تا ازسر انگشتان دستم واز اعماق
وجودم, قطره قطره کلمات بر روی صفحات
باریدن گیرد وآنکه از کوچه قلبم می گذرد
اندکی چترش را زیر باران احساسم ببند و
سیراب غشق و خیس رفاقت گردد
درسوگ یار.....
مهربان من در سوگ تو..
شهرسیاه به تن کرده ,
کوچه سوت وکور,.آدمها غریب وغصه رابا
اشک صیقل می دهند..
من نیز,غریبم وبه غربت غریبانه ...
گریه می کنم ,.این قطره اشک کجا ,
غریب نوازیت کجا..................